کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

خـمـیـد قـامت مـادر عـصـای بـابـا شد           میان کـوچه زمین خـوردنش تماشا شد

هـزار زخــم حـریـفـش نـبـود مـی‌دانـم           کشان کشان که پدر رفت قامتش تا شد


یکی نگفت که این دخـتر پیـمبر ماست           کسی نگفت چه ظلـمی به مـادر ما شد

خدا که هست به بت سجده می‌کنند چرا           به پیـش دیـدۀ تـوحـیـد شـرک احـیا شد

مقـدرات به هم خـورد بین آتـش و دود           فـراقــنـامـۀ ایـن خـانـواده امـضــا شـد

جرقـه‌های یتـیـمی به پشت در زده شد           به جان مادرمان هر چه شد همان جا شد

به احترام حضورش غلاف برمی‌خواست           برای عـرض ادب تـازیـانـه‌ای پـا شـد

شکست حرمت ما را مغـیره باعث شد           که روی اهل مـدیـنـه بـه مـادرم وا شد

نفـس نداشت ولی غـیرتش قـبول نکرد           برای رفـتن مـسـجـد خـودش مـهـیا شد

پدر به خانه سـلامت رسـید و او افـتاد           و تازه آنچه که شد پشت در هـویدا شد

سه ماه شد که از آغـوش مـادرم دورم           چـقـدر وحـشت از این داشـتـیم امـا شد

خلاصه روز نبوده که او زمین نخورد           خلاصه اینکه، همین روزگار زهرا شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دختر است و کوثر است و همسر است و مادر است           فاطمه، ریحانه، مرضیه، شفیع محشر است

دست‌هایش در دعا خالی نـمی‌ماند ولی           از ردِ دستی رخ این یاس چون نیلوفر است


نور پیش از آدم است و جلوه‌اش باغ بهشت           وای من انسیه الحـورا میان بستر است

این که از پیراهنش آلاله می‌ریزد زمین           رونق بـاغ رسالت دخـتر پیغـمبر است

با دعای فاطمه این شهر حالش خوب بود           سهم زهرا هم از اینها شعله و میخ در است

از عذاب زخم خود بر لب ندارد شکوه‌ای           آه‌های فاطمه بر حال و روز حیدر است

محسنش از دست رفت اما نگاه فـاطمه           سمت گودال و گلوی غرق خون اصغر است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فاش شد بر عاشقان از «ذکرکم فی الذاکرین«           حمد دارد ذکر اسماء تو حمد الشاکرین

بـردن نـام تو باید با وضـو باشـد یـقـین           آری آری فـرق دارد اسم تو با سایرین


فهم تو کار پیمبرهاست کار ما که نیست           ما عرفنا قدرکِ! العفو! نحن القاصرین!

سینه چاک عصمتت از آخرین تا اولین           هاج و واج حکمتت از اولین تا آخِـرین

عـشق تو شرط قـبول انـبـیای مُـرسلـین           چـادرت حـبل المتین اهل بیت طاهرین

هرکجا که روضه‌ای باشد مزار فاطمه ست           پرچم روضه ضریح و گریه کن‌ها زائرین

چادرت خاکی شد و کفر سقیفه فاش شد           دستشان رو شد دگر والله خیر الماکرین

ذرّه ای از شأن تو در روز محشر این بود           ناقـه باشد مـال تو پـادرد مال حاضرین

سهـم تو شلاق شد ویل لقـوم الظالـمـین           صبر کرد اما علی! بَشَّر عباد الصابرین

به غرور شیعه برخورده تورا خیلی زدند           سوره کـوثـر نشـسته در شرار کـافرین

عده‌ای طعنه زدند و عده‌ای خیره شدند           لال گردد آن زبانها کور چـشم ناظرین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بردن نام تو حتی با وضو هم مشکل است           آری آری فـرق دارد اسم تو با سایرین

به تـلافـی مـدیـنه روز محـشر که شود           ناقـه باشد مـال تو پـادرد مال حاضرین

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فـاطمه افـتاد اما سـوخت حـیدر بیـشتر            بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر

هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است            هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر بیشتر


سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در            سرخ شد دیـوار اما سـیـنـۀ در بیـشـتر

هرچه زهرا می‌کشید ازین طرف مولای خود            می‌کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر

نانجـیبی دید زهـرا بی‌خـیالِ یار نیست            تازیانه زد به مـادر، بین معـبر بیـشتر

در شلوغی ناگهان با ضربۀ سخت غلاف            ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر

بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید            بین بستر، فکـر رفتن بود دیگر بیشتر

ارث بردند از مصیبات بتول این بچه‌ها            یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر

زخم‌های سنگ و تیغ و نیزه‌ها جای خودش            سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ذکر شریف فـاطمه را هر که دم گرفت            سمت خدای خویش به سرعت قدم گرفت

«یا فاطمه» عزیزترین اسم اعـظم است            این ذکـر را امـان زمـان دم‌بـه‌دم گرفت


روز جـزا عـجـیـب زیـانـکـار می‌شـود            هر کس دعای فاطمه را دست‌کم گرفت

دستش شکست دست علی را رها نکرد            او یـک‌تـنـه بـرای ولایت عـلـم گـرفـت

سیلی که خورد صورت حیدر کبود شد            مادر که گفت «فضّه» پدر باز غم گرفت

آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان            مسـمـار کج شد و به پـر مـادرم گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان            مسـمـار کج شد و به پـر مـادرم گرفت

مدح امیر المومنین و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حـتی بـریـده شد به گـمانم امـان صبر            آری، نبود صبر عـلی در گـمان صبر

تنها نه با حق است، مع الصبر هم علی‌ست            این افـتخـار تا به هـمیـشه از آن صبر


دست فـلـک به مـرد تـعـارف نمی‌کـند            جز خون دل که ریخته در استکان صبر

وقـتی تـنـور خانه به سـردی گـذاشـته            باید که در تنور جگـر پخت نان صبر

لات و عزی به منبر و توحید در عزا            در چشم خار و بین گلو استخوان صبر

این دست بسته شد که شد آن چشم نیمه باز            هم این، هم آن نبود به غیر از نشان صبر

در بین دود و آتش و هیزم چه می‌کند            حـوریـۀ مــبــارکـۀ دودمــان صـبــر؟

محـبـوبـۀ حبیب خـدا بین شـعـله‌هاست            از خود گرفته است خدا امتحان صبر

: امتیاز

ترسیم مصائب حمله به خانه و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خـیـر با اولاد شـر درگـیر شد            آه بـا سـیـل شـرر درگـیـر شد

کم کم آوردنـد هـیزم پـشت در            خانه با موج خـطر درگیر شد


ســاقـۀ گـل زیـر پـا افـتــاد، آه            یاس حـیـدر با تبر درگـیـر شد

آتـش بـیـداد بـالا رفـت و بـعـد            شعله‌ها با موی سر درگیر شد

بازویش با ضربه‌های پشتِ هم            سیـنه‌اش با میخ در درگیر شد

ناگهـان مادر زمین افتاد و بعد            ناله‌هـایش با جگـر درگـیر شد

راه بـنـد آمـد، نـمی‌دانم چه شد            حوریه با خیل شـر درگیر شد

کوچه من را تا دل گودال برد            لشکری با یک نفر درگیر شد

شـمـر آمـد در مـیـان قـتـلـگـاه            دست او با موی سر درگیر شد

خنجری با حنجری درگیر شد            خواهـری بالای مقـتل پیـر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.
بازویش با ضربه‌های پشتِ هم            سیـنه‌اش با میخ در درگیر شد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

راه بـنـد آمـد، نـمی‌دانم چه شد            صد نفر با یک نفر درگیر شد

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

فاطـمـه جـلـوۀ بـاقـی ازل تـا ابـد اسـت            آی مردم! بخدای احـد! او هم احد است

قامت سرو خودش را به علی داد و خمید            راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است


از غـذای حـسنـیـنش زد و بخشید به ما            مادر ما به خدا مـادری‌اش را بلـد است

جامـه نـو به تن فـضه و اسـمـا می‌کرد            بانویی که به تنش پـیرهنی از نمد است

به فدک کار ندارد هـدفش نام عـلی‌ست            نکند فکـر کنی در طلب یک سند است

گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک            پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است

لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست            آنچه صادر بشود از لب او مستند است

نـبی از خانه او دست به سیـنه‌ می‌رفت            تو ببین خانۀ زهرا شرفش تا چه حد است

شـأنـی از تـربـت اربـاب فــراتــر دارد            خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است

بین دیـوار و در خانه چه آمد به سرش            مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رسول عسگری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آدم که عاشق می‌شود فکر خطر نیست            در عاشقی اصلاً ضرر مد نظر نیست

»دربدری دارد به دنبال خودش عشق«            عاشق نـبوده آنکـسی که دربـدر نیست


پـشت سـر پـروانـه دریـا هـم بـریـزی            پـروانه برگـشتی نـدارد تا سحر نیست

پـروانه را دیـدم که خاکـسترنـشین شد            پروانه یادم داده عـاشق فکر پر نیست

قـدر جـوانی را بـدان و گریه کن باش            من شک ندارم وقت پیری بی‌اثر نیست

من گریه کردم هر کجا، قـلـبم شکسته            پس گریه‌های من کم از شق القمر نیست

گـریه بـرای ایـن تـبـار مـحـتـرم بـود!            سرتا سرش سود است و اصلاً هم ضرر نیست

غیر از تو خرج هرکه شد خونش هدر رفت            خونی که می‌ریزم به پات اسمش هدر نیست

دارم مــقــرب مـی‌شـوم بـیـن گـدایــان            با این که در عالم گدائی معـتبر نیست

این کاسه را باید پُر از مهر عـلی کرد            اینجا گدا اصلا به فکر سیم و زر نیست

بنـشین و اینجا گریه کن آن جا بخندی            فردا که محشر شد خبر از چشم تر نیست

حـتی صدایـش در نـیـامد پـشت آن در            جانم به زهرا که مثالش در بشر نیست

آتش به دامـانش گرفـت پایش نـلـرزید            گفتم کسی که عاشق است فکر خطر نیست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد رضایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتی که بغض گریه درون صدا شکست            انگار پایه‌های عرش، به دست خدا شکست

تقدیر دل، شـکـسـتـه شـدن بـود از ازل            از ابـتـدا شـکـست که تا انتـها شکـست


آن قـدر پـرده‌هـای غـم او ضـخـیم بـود            حتی در این مواجهـه باد صبا شکـست

این اشـک و آه، منـتـظـر یک اشاره‌اند            در شور روضه‌هاست که آب و هوا شکست

باید پس از دوماه عـزا، تازه گریه کرد            تازه حریم حـرمت خـیـرالـنـسا شکست

این غـم کجا برم که پس از رحلت نبی            سنگ سـقـیـفه سـیـنۀ آئـیـنه را شکـست

هر قطره‌ای که می‌تکد از چشم‌های ما            دارد به لب سؤال که آن در چرا شکست؟

هیزم، غلاف، میخ و دری نیمه سوخته            بازو جدا و سیـنه و پهـلو جدا شکـست

دسـت دعـا گـرفـت بـگـویـد کـه یـا إلـه            حــتـی إلـه نـیـز مـیـان دعــا شـکـسـت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور  انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ بر خلاف تصومر عمومی فاجعه حمله به خانۀ حضرت زهرا و جسارت به ایشان  در دهه اول ماه ربیع الأمول نبوده است بلکه بر اساس اسناد تاریخی قطعا بعد از غصب فدک و خطبه حضرت در مسجد النبی و حداقل در دهه های بعدی ماه ربیع الأول بوده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تـنـهـا سـه روز بـعـد نـبـی، اول ربـیـع            سنگ سـقـیـفه سـیـنۀ آئـیـنه را شکـست

باید پس از دوماه عـزا، تازه گریه کرد            تازه حریم حـرمت خـیـرالـنـسا شکست

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کار داریم در این شعـر فـراوان با دَر            گـوئـیا خورده گره با غـزلِ مولا، در

وَ قـسم بَر ترکِ کعـبه که حتی دیـوار            می‌شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در


جـانـشینِ نـبـی‌الله که شـد روزِ غـدیـر            خستـگی‌های پیـمبـر همه شد یکجا در

شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی            که برایش به خدا هست عـلی تنها در

می‌نشـستند یتیمان همه شب منتـظرش            خـیـره بر در هـمگی تا بـزنـد بابا در

چیره بر قـلعـۀ قلبِ همِگـان شد وقـتی            کَـنده شد با دَمِ یا فـاطـمه‌اش از جا در

شُد دَرِ قـلعه ز جا کَـنده ولی مرغِ دلم            ناخـود آگـاه سفـر می‌کـند از در تا در

نکـند در غـزلـم بـسـته شود دسـتانـش            نـکـنـد در غـزلـم بـاز شـود بـا پـا در

میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد            او کنون تکـیه به دیوار نـماید یا در؟!

آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه            فکـر کـردند که دیـوار یکی شد با در

آه! سادات ببـخشـند ولی خـورد زمین            در همین فاصله هم کنده شد از لولا در

رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا            تـا که افـتـاد بـه رویِ بـدنِ زهــرا در

بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی            وسـطِ روضه دلـم گـفت بگـویم مـادر

کربلا جلوۀ هفـتاد وسه تَن می‌شد اگر            انـدکی تاب می‌آورد در آن غـوغا در

آه! ای فاطـمه؛ ای عـلتِ لبـخـندِ عـلی            رفتی و بعـدِ تو انداخت زِ پا او را در

ما فـقـیـریم و یـتـیـمـیم و اسـیریم همه            جز تو فـریادرسی نیست بیا بُگْـشا در

با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه            تا کـمی بـاز کـند روی هـمه دنـیـا در

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد            او کنون تکـیه به دیوار نـماید یا در؟!

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : پوریا باقـری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هـر که مـرا بـا داغ زهــرا آشـنـا کـرد            خـیرش قـبولِ حق، دلـم را با خـدا کرد

من دسـتـبوسـش می‌شوم تا روز محشر            هرکس مرا ایـنگـونه بر او مـبـتلا کرد


یک لحظه با خود فکر کن بی‌او چه می‌شد؟            پـروردگـار ما عجب لـطـفی به ما کرد

حــتـی اگــر ذریــۀ زهـــرا نــبــاشــیـم            او‌ را به مهرش می‌شود مادر صدا کرد

در قـلب زهـرا جا گرفته هرکه خود را            پـای دفـاع از مـذهبِ شـیـعـه، فـدا کرد

زهـرا، که امرش بر امامش بود واجب            خود را به پشت در فدای مرتضی کرد

آن فرقه که در سینه‌اش بغض علی بود            در کوچه با زهرای مرضیه چه‌ها کرد

مـلـعـونِ نـامـردِ نـمـک نـشـناسِ کـافـر            چـه آتـشـی در خـانـۀ حــیـدر بـپـا کـرد

راه ورود نــانـجــیــبــان را بـه خــانــه            روبـاه پـیـرِ شـهـر، بی‌رحـمـانه وا کرد

در ازدحـام و همهمه، یک لحـظه مادر            با سـیـنۀ زخـمی کـنـیزش را صدا کرد

در روی زهـرا بود، فـضه با مکـافـات            از سـیـنـۀ مـجـروح او در را جـدا کرد

چـشـمان حـیـدر تـار می‌بـیـند، بـمـیـرم            شهـر دو رویی ها عجب با او وفـا کرد

دار و نـدارش بـین آتش سـوخـت مردم            آهی کـشـید و ذوالفـقـارش را رها کرد

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است            جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است

کاش لـولای در از سمت دگر باز شود            در اگر باز به داخل بشود دردسر است


آتش! از در نرو بالا! دم در فاطمه است            حرمتش را تو نگه دار! ببین خون جگر است

آه مسـمار حیا کن! سوی پهـلـوش مرو            صبر کن صبر علی چشم براه پسر است

فـضه چـادر برسـان فاطـمه افتاد زمین            کمکش کن! همه هستی من در خطر است

قنفذ اینقدر نخند! این که زدی یک زن بود            با خودت هیچ نگفتی چقدر بی‌سپر است؟!

دخـت پیـغـمـبرتان است! مراعات کنید            می‌زند فاطمه را هرکه در این دورو بر است

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آه مسـمار حیا کن! سوی پهـلـوش مرو            صبر کن صبر علی چشم براه پسر است

ترسیم مصائب حمله به خانه و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جای خـوبی‌های پیـغـمـبر تلافی می‌کند            با چهل همدست و یک لشگر تلافی می‌کند

آنکه یک آیه برای فـضل او نـازل نشد            بی‌حـیا بـا سـورۀ کـوثـر تـلافی می‌کـنـد


کـیـنه دارد از احـادیث عـلـی و بـاب‌ها            بغض خود را با فشار در تلافی می‌کند

فـاطـمه افـتـاد، در افـتاد، آنهـا رد شدند            مـابـقی را در دل حـیـدر تـلافی می‌کـند

دست بسته، پابرهنه، مرتضی را می‌کشید            هر چه دارد عقده از خیبر تلافی می‌کند

صبر کرده مرتضی اما یقین دارم کسی            می‌رسد با ذوالفـقـار آخـر تلافی می‌کند

: امتیاز

ترسیم مصائب حمله به خانه و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بعد از آنکه باز شد سمت شما در بی‌هوا            یک گل نشکفته شد آن لحظه پرپر بی‌هوا

پـارۀ تن خوانده پیـغـمـبر شما را بارها            پس زمین خورده همان لحظه پیمبر بی‌هوا


باید از اینجای روضه بگذریم و بگذریم            تا به اینجا که زمین افـتاد حـیدر بی‌هوا

دست بردار از کمربند عـلی زهـرا نبود            با غـلاف افتاد بر بـازویش آخر بی‌هوا

حضرت اُمِّ ابیـهـا بـسـتری شد چـند ماه            بـارها در پـا شـدن افـتـاد مـادر بی‌هـوا

بی‌هـوا افتادنش را ارث بردند اهل بیت            شاه افتاد از فرس در پیش خواهر بی‌هوا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و .... حذف شد

نیمه شب بود و بیابان بود و مرکب بی جهاز            دور از چـشم همه افـتاد دخـتـر بی‌هـوا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بدتر اینکه از فـراز نیـزه‌ها افتاده است            پیش چشم مـادر او رأس اصغر بی‌هوا

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)

شاعر : احمد ایرانی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد            نـوری میان عـرش معـلی درست کرد

با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد            مـا را گـدای “اُم اَبـیـهـا” درسـت کـرد


ما را شـبـیـه خـلـقـت بی‌انـتـهـای خود            از خاک پای حضرت زهرا درست کرد

از اشـک‌هـای مـــادر مــا آب آفــریــد            با گـریه‌های فـاطـمه دریا درست کرد

از تار و پـود چـادر مـادر نخی گرفت            حَـبـلُ المَـتـین برای گـداها درست کرد

اصلاً دلـیـل خـلـقـت دنـیاست، فـاطـمه

نـور خـدا و زهـرۀ زهـراست، فـاطمه

بــانـوی آب و آیــنـه، بـانــوی آفـتــاب            ای قـطره‌های اشکِ نـمازِ شبت گلاب

لـبخـنـد می‌زنی و نـبـی فـکـر می‌کـنـد            این خـنـدۀ خـداست نـشـسته مـیان قاب

هم کـوثر خـدایی و هم بَضعَـةُ الرَّسول            هـم ذوالـفـقـار و ذکـر قـیـام ابـوتـراب

رزق تـمـام عـالم از این خانه می‌رسد            حاجات اهل عالم از این خانه مستجاب

من هر نفـس که بی‌تو کشیدم تبـاه بود            هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب

ای چـادر تـو، سـایـۀ روی سـر هـمـه

یا فـاطـمه، فـقـط تو شـدی مـادر هـمه

حـق را کـنـار سـفـرۀ مـولا شـنـاخـتـیم            از وصـله‌های چـادر زهـرا شـناخـتـیم

با قـطره‌های اشک به کـوثـر رسیده‌ایم            مـادر تو را شـبـیه به دریـا شـنـاخـتـیم

در روضۀ تو «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه» دیده‌ایم            خود را شـنـاخـتـیم، تو را تا شناخـتـیم

ما بـنـدۀ « فَـقَـدْ عَـرَفَ رَبَه» نـیـستـیم            بـا مـهــرِ مــادریِ تـو امـا شـنـاخـتـیـم

زهـرا چقدر زحمت ما را کشیده است            تا اینکه بـین روضه خـدا را شناخـتـیم

مـا را نـوشـتـه‌انـد مـسـلـمـان فـاطـمـه

ایـمـان ماست، بـسـته به ایـمان فاطمه

حق را علم علی‌ست، علمدار فاطمه‌ست            بـانـوی استـقـامت و ایـثـار فـاطمه‌ست

در خانه‌ای که واژۀ برخواستن علی‌ست            ذکـر قـیـام حـیـدر کـرار فـاطـمـه‌سـت

تسبیح فاطمه صد و ده بار یا علی‌ست            تسبیح مرتضی صد و ده بار فاطمه‌ست

اصلاً علی‌ست فاطمه و فاطمه علی‌ست            در پشت در علی‌ست، نه! انگار فاطمه‌ست

آن بانـوی رشـیـده که از حـال می‌رود            در سجده‌هاش، با تن تب دار فاطمه‌ست

مـقـتل نـوشـته بـود تو را بی‌هـوا زدند

مـقـتل بگـو که مـادر ما را چرا زدند؟

آتش به روی قـامت در بود و یک نفر            آری هـجـوم چـند نفـر بود و یک نفـر

قرآن به روی نیزه که نه، زیر دست و پاست            کوچه پر از اراذلِ شر بود و یک نفر

سـیـنـه سـپـر نـمـوده فـدای ولـی شـود            این هجمه‌ها به سمت سپر بود و یک نفر

فرصت نکرده است عـلی را صدا کند            مـوج بلا و اوج خطـر بود و یک نفـر

زهـرا نشـسته بود به دامـان خـویشـتن            فـضه گـواه داغ پـسر بـود و یک نفـر

پروانه سوخت و وسط شعله‌ها نشست

آئــیــنــۀ تـمـام نــمـای خــدا شـکـسـت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من هر نفـس که بی‌تو کشیدم گـناه بود            هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تمام عـشق خطی از کـتاب فاطمه‌است            و نـور ذرّه‌ای از آفـتـاب فـاطـمه‌است!

به اسـتـنـاد بـیـانـات سـیـزده مـعـصـوم            بهشت هشت درش جمله باب فاطمه‌است


عـلی‌ست ساقی کـوثر ولی ببـین سـاقی            خودش چگونه سراپا خراب فاطمه‌است!

شـروع نهـضت سـرخ مدافـعـان حـرم            مـیان کـوچه و از انـقـلاب فاطـمه‌است

کدام کوچه؟ همان کوچه‌ای که کفر در آن            شکست خوردۀ فصل الخطاب فاطمه‌است

خوشم که شیعه‌ام و چشم من به روز حساب            به ذرّه پروری بی‌حـساب فاطـمه‌است!

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گـیـرم كه خانه خـانۀ وحـی خـدا نبود            آتـش بـه بـیـت اُمِّ ابــیـهــا روا نـبــود

آن بانویی كه حرمت قرآنی‌اش سزاست            در كـوچـه‌اش تـهـاجم اعـدا سزا نبود


در آسـتان خـانـۀ او دود بهـر چـیست            آل رسـول تـازه مـگـر در عـزا نـبود

احـمـد مـگـر سـلام به او بـارهـا نـداد            زهرا مگر ز اهل همین «هل اتا» نبود

پرداخت شد بهای رسالت عجب چه زود            پس بـیـعـت ولای عـلـی بـی‌بـهـا نبود

حالا چه وقت مجلس شورای رهبر است            حـیـدر مـگـر خـلـیـفـۀ دین خـدا نـبود

ای قوم این همه عجله از برای چیست            مولا مگر به غـسل رسـول خـدا نبود

در كار خیر این همه رأی خلاف چیست            حالا كه وقت شبهه و چون و چرا نبود

در شهرتان همایش نامردی از چه روست            بازوی دین سـزای غـلاف جـفـا نبـود

نامردی است ضربه به گل بی‌هوا زدن            آیا هـجـوم سـیـلی‌تـان بـی‌هـوا نـبـود؟

حـتی صدای سـیـلی‌تان تا بـقـیع رفت            ایـن كـار غـیـر زادۀ قــوم دغـا نـبـود

این ماجرا حماسۀ زهرا شناسی است            كـوثـر مگـر شـناسۀ خـیـر النـسا نبود

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

کعبه به چشمش می‌کشد خاک درش را            باران تـلاوت می‌نـمایـد کـوثـرش را

روزی رسان خلـوت قـدّیـسه‌ها اوست            وقـتی به لـب دارند نـام اطـهـرش را


مـمـسـوسـۀ ذات خـداونـد است بـانـو            ریـسیـده‌اند از نور یعنی معجرش را

حـوریـه‌ای می‌گـسـترانـد زیـر پـایش            وقت عبور از کوچه‌ها بال و پرش را

کوچه دو رکعت روضه می‌خواند؛ امامی            زین کوچه دیده داغ سخت مادرش را

در دست دارد دستهایی را که می‌چید            چون باغـبان گل بوسۀ پیـغـمبرش را

ناگـاه رنـگ آسـمـان‌ها نـیـلـگـون شد            مردی خدا نـشناس بسته مـعـبرش را

مردی که بویی از حـیا هرگز نبـرده            بی‌شک لگد کرده غرور شوهرش را

ریحانۀ نازک‌تر از گل زخم خورده است            داسی به یغما می‌برد برگ و برش را

چشمش گره از کار حیدر باز می‌کرد            بسته است سیلی چشم مریم پرورش را

درّ نجـف مـی‌ریـزد از چـشـم امـامی            از خاک بردارد چگـونه گوهـرش را

مادر به خـانه می‌رود اما پس از این            از درد با دسـتار می‌بـنـدد سـرش را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد. موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کوچه دو رکعت روضه می‌خواند؛ امامی            در دسـت دارد دست‌های مـادرش را

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد زوار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شکر حق فصل روضه‌ها آمد            بـانـگ حـی عـلـی‌الـعـزا آمـد
نـام زهــرا کـه بـیـن مــا آمـد            حـال ما بـیـن روضـه جـا آمد


روضه‌اش، اهل درد می‌خواهد
شرح این قصه مرد می‌خواهد

فـاطـمه کـیـست؟ ماه پیـغـمبر            تـا ابـد در پــنــاه پــیــغـمــبـر
دست او بـوسـه‌گـاه پـیـغـمـبر            راه او هـسـت، راه پـیـغـمـبـر

بهجت قلب مصطفی زهراست
لـیـلـة‌الـقـدر انـبـیا زهـراسـت

فـاطـمـه حـجّـت امـامان است            آنکه آمـوزگـار سـلـمـان است
با سـه‌آیـه، تـمـامِ قـرآن اسـت            شرط اسلام هر مسلمان است

راز او باخـدا هـماهـنگ است
بی‌ولایش، نفس‌زدن ننگ است

یک‌تـنه جان فـدای مـولا کرد            هـم تـولّـی و هـم تـبـرّی کـرد
خـطـبـه‌اش انـقـلاب برپا کرد            دشمنان را هـمیشه رسوا کرد

مـقـصـد راه او شـهـادت بـود
فـاطــمـه حـامـی ولایـت بـود

وصف اوصاف او میسر نیست            با مقـامـش کـسی برابر نیست
حرف او غیر حرف حیدر نیست            پشت مولاست، نه، جلوتر نیست

ذکر لبهای مرتضی زهراست
الگـوی زنـدگیِ ما زهـراست

مست از جـام کـوثـری هستیم            شیـعه هـستیم‌ و مادری هستیم
همچو زهرا که‌ حیدری هستیم            جـان‌فـدایان رهـبری هـسـتـیم

تـا ابــد پــیــرو شـهــیــدانــیـم
با ولایت هـمـیـشه مـی‌مـانـیـم

بین ما عشق‌ و عهد و پیمانی‌ست            تا علی هست، شیعه تنها نیست
رزم شیعه همیشه طوفانی‌ست            یک نمونه ز ما، سلیـمانی‌ست

یک‌دلیم ‌و هـمیـشه یک‌رنگـیم
پـای این انـقـلاب می‌جـنـگـیم

همچو سلـمان که اهل ایـرانیم            عـاشـق اهـل بـیـت و قـرآنـیـم
از غـم فـاطـمـه پــریـشــانـیـم            اهل اشکیم و روضه می‌خوانیم

بزم زهـرا، مثال اکـسیر است
روضۀ فاطمه نـفـس‌گیر است

اهل یثـرب به اوجـفـا کـردند            بـاز هـم فـتـنـه‌ای بـه‌پـا کردند
پـشت در، آتـشـی بـنـا کـردند            پای خود را به خانه وا کردند

تـا هــجــوم آورنـد بـر مــولا
دست زهـرا شکـست، واویـلا

شـعـله از پـای تا سـرش افتاد            تا زمین خورد، دخـترش افتاد
از زمـانی که هـمـسرش افتاد            فـاطـمـه بـین بـسـتـرش افـتـاد

درد بــرده ز کـف امـانـش را
زخـم بـازو گـرفـته جـانش را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

باز هـم فـصل روضـه‌هـا آمد            بـانـگ حـی عـلـی‌الـعـزا آمـد

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : مربع ترکیب

مدینه غرق ماتم بود و دلها خانۀ غم بود            فضا تاریک و بر رخسار گردون گَرد ماتم بود
سکـوت آفرینـش با قـیام حـشر توأم بود            سراسر مسلمین را قامت از بار الم خم بود


خلایق با دلی بشکسته می‌گـفـتند پیوسته
محمد در سرای جاودانی رخت بر بسته
در آن روزی که خون جاری ز چشم هر مسلمان بود            گلوی آفرینش پاره از فریاد و افغان بود
سپهر نیلگون را در درون سینه طوفان بود            علی مشغول غسل آن سفیر پاک یزدان بود
به نقش دوستی دشمن سرکین آفریدن داشت
ز جسم زنده قرآن هوای خون مکیدن داشت
سقـیفه مرکز شورای افرادی ستمگر بود            سقـیفه پایگاه خصمِ سرسخت پیـمبر بود
جنایت، حق کشی غارت ستم، در حق حیدر بود            نه بلکه جنگ با قرآن و اسلام و پیمبر بود
در آنجا با حضور چند تن اوباش شورا شد
جنایاتی که در او تا قیامت رفته امضاء شد
اگر برپا نمی‌گردید این شورای ننگ آور            نمی‌گردید ره گم کرده‌ای اسلام را رهبر
نمی‌شد غصب حق ابن عمّ و داماد پیغمبر            نمی‌زد بر سرای فاطمه دست خسی آذر
یزید و ظلم هایش بود محصول همین شورا
که خون‌ها ریخت از آزادگان لعنت بر این شورا
چه شورایی که باب فتنه از آغاز آن وا شد            چه شورایی که با آن قامت عدل و شرف، تا شد
چه شورایی که با آن رخنه در اسلام پیدا شد            چه شورایی که استحکام آن با خون زهرا شد
نفاق و فتنه و آشوب و طغیان بود این شورا
ستم در حقّ اهل بیت و قرآن بود این شورا
دو روز اسلام را رخت غم و اندوه شد در بر            یکی در روز شورا و یکی در مرگ پیغمبر
به مرگ مصطفی شد عالم اسلام بی‌رهبر            به شورا گشت کوته دست خلق از دامن حیدر
کسی که قائل قـول سـلـونی بود تـنهـا شد
خسی که از اقیلونی سخن می‌گفت، مولا شد
سیه ماری که عمری لانه در آغوش قرآن داشت            به قصد پیکر دین در دهان پر زهر دندان داشت
به باطن کفر و در ظاهر هزاران رنگ ایمان داشت            صمد گوی و صنم‌ها در درون سینه پنهان داشت
پس از مرگ نبی اسلام را پنداشت بی‌رهبر
به مسجد آمد و زد حلقه در محراب پیغمبر
شده چوپان مردم گرگ خون آشام از یکسو            گشوده چنگ بر نابودی اسلام از یکسو
مسلـمانان بسان مـردگان آرام از یکـسو            امیرالمـؤمنین تـنها در آن ایّـام از یکسو
به چشم نازنینش بود از رنج و الم خاری
نبود او را بغـیر از فاطمه یار وفـاداری
همه این رنج‌ها محصول آن شورای ننگین بود            که اصلش جنگ با قرآن و نامش یاری دین بود
علی را جاری از چشم خدا بین اشک خونین بود            عدو مست خلافت بود و کامش سخت شیرین بود
چنان مست ریاست شد که بر احکام دین پا زد
شرار افروخت در بیت خدا سیلی به زهرا زد
هنوز از مرگ پیغمبر فغان خلق بر پا بود            سرشک بی‌کسی بر چهرۀ اسلام پیدا بود
که در موج فضا آتش بلند از بیت زهرا بود            امیرمؤمنان هم در سکوت خلق تنها بود
کجا یک تن تواند غصب کردن حق مولا را
سکوت خلق و همراهیّ دشمن، کُشت زهرا را
برون شد ز آستین حق کشی‌ها دست بیدادی            شرر افروخت در بیت ولایت سست بنیادی
که سرزد شعله‌اش از قلب هر انسان آزادی            تو گویی در درون شعله‌هایش بود فریادی
که آن فریاد از عمق دل دخت پیمبر بود
ولی افسوس گوش امّت از بشنیدنش کر بود
هنوز آن آتش سوزنده در دلها شرر دارد            هنوز از دیده جاری شیعه خوناب جگر دارد
به هر صبح و مسا، فریاد و اشک بیشتر دارد            مگر روزی که فرزندش نقاب از چهره بردارد
نماید محو خورشید فلک رخسار دلجو را
بگـیرد انتـقـام مـادر بشـکـسـته پهـلـو را
امام منـتظـر ای مهـدی موعـود ادرکنی            ولی‌الله اعـظـم حـجّـت مـعـبـود ادرکـنی
فروزان روی حق را شاهد و مشهود ادرکنی            الا ای کعـبه دل قـبـلـۀ مـقـصود ادرکنی
مپوش از خلق ای پشت حقایق روی زیبا را
اجابت کن دعـای «میثم» افتاده از پا را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

مدینه غرق ماتم بود و دلها خانۀ غم بود            فضا تاریک و بر رخسار گردون گَرد ماتم بود

سقـیفه مرز شورای افرادی ستمگـر بود            سقـیفه پایگاه خصمِ سرسخت پیـمبر بود

نمی‌شد غصب حق بن عمّ و داماد پیغمبر            نمی‌زد بر سرای فاطمه دست خسی آذر

به چشم نازبیننش بود از رنج و الم خاری            نبود او را بغـیر از فاطمه یار وفـاداری

چنان مست ریاست شد که بر احکام دین پزد            شرار افروخت در بیت خدا سیلی به زهرا زد

هنوز از مرگ پیغمبر فغان خلق بر پا بود            سرکش بی‌کسی بر چهرۀ اسلام پیدا بود

نماید همو خورشید فلک رخسار دلجو را            بگـیرد انتـقـام مـادر بشـکـسـته پهـلـو را